هدیه خانمهدیه خانم، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

هدیه ی مامان و بابا

نهمین مروارید

یادم رفت تو پست قبلی بنویسم تقریبا تو 14 ماهگی یه شب اصلا نمی تونستی بخوابی 5 دقیقه می خوابیدی و با گریه از خواب می پریدی تقریبا تا 2 تحمل کردیم دیدیم فایده ای نداره همون موقع پاشدیم رفتیم بیمارستان و دکتر شما رو معاینه کرد و گفت که متاسفانه گوشات درگیر شدن تا ساعت 3 و نیم شب بیمارستان بودیم یه آمپول زدنت بعد از اون با خوردن داروها با خیال راحت خوابیدی . چند روز بعد دیدم یکی از آسیابای بالا رو ترکوندی . بمیرم برات که اون شب چقدر اذیت شدی . این همه درد برا یه دندون  . بازم مبارکت باشه ولی به شرطی که باهاشون غذاهای خوشمزه بخوری نازگل مامان . هزار تا بوووووووووووووووووووووس برا فرشته ی مهلبونم ...
26 اسفند 1392

14 ماهگی دختر نازم و غیبت این مدت ما

سلام عزیز مامان . بالاخره بعد از نزدیک 2 ماه تاخیر تونستم بیام و وبتو بنویسم  . علتهای تاخیر هم می نویسم . ماشاله به دختر نازم که روز به روز داره بزرگتر و خانمتر میشه . 14 ماهگیت مبارک نفسم .  و اما اتفاقات این مدت: ماشاله بهت انقدر شیطون و بلا شدی که اصلا وقت نمی کنم بیامو برات بنویسم . البته همش تقصیر شما نیست . این چند وقت به خاطر خونه تکونی لب تاپ کاملا ورداشته بود و من هم اصلا حوصلم نمی کشید که برم از تو کمد بیارمش . همش امروز و فردا کردم و به علت اصرار بیش از حد دیگران از جمله خاله عاطی , ریحانه , آجی فاطمه , خاله انیس و ... با وجود خستگی بیش از حدم اومدم برات خاطراتتو بنویسم ولی فکر نمی کنم بتونم خیلی بنویسم سعی می کنم...
26 اسفند 1392
1